بازگشت به سايت حزب

بازگشت به ايران گلوبال

 

 وفاق ملي ، مسئوليت تاريخي

  اينك بيست و پنج  سال از سقوط ايران سپري ميگردد.  بيست و پنج  سالي كه بجز فقر وفحشا و  جنك و كشتارو يراني ، اعتياد ، برباد رفتن سرمايه هاي ملي ، آوارگي ميليونها انسان ايراني از خانه و كاشانه خود ، شلاق و شكنجه و اعدام و سنگسار و قطع عضو ، رسوايي ، بد نامي و ناكامي چيزي براي ملت ايران بهمراه نداشته است.هر روزي كه ازعمر ننگين اين نظام ايران كش  ميگذرد، كشورما ويرانتر ، مردم ما فقيرتر، جوانان ما سرخورده تر و ميهن ما بيشتربه تاراج رفته و بيش از پيش در معرض خـطرات گونـاگون قرار ميگيرد. در اين ميان تـعداد معدودي آدمهاي سرخورده كه نام آگاه و فـعال سياسي، و از همه مضحك تر نام روشنفكر وانساندوست بر روي خود گذارده اند ، نه تنها به فكر مردم در بند خود نبوده اند ، بلكه هر زمان هم كه در اين دو دهه كورسويي از اميد رهايي از دورهويدا گرديده و بقول زنده ياد مهدي اخوان خردك شرري در دل ملت ايران افروخته ويا دريچه اي براي گريز از اين جهـنم گشوده گرديده است ، اين عمـله تخريب ، فوراً با بيل و كلنگ و  بولدوزر وارد معركه شده و با تهمت و توهين وافترا و پرونده سازي، آن اميد را در دل مردم ايران مبدل به ياًس كرده ودين خود را به نظام  دستاربندان ادا كرده اند

و به محض توفيق درخشان در از بين بردن آن آلترناتيو و نا امـيد كردن مردم ، باز به زوايا خزيده و به بحثهاي صد من يك غازي پرداخته اند كه تاكنون نه ثمـري براي خود آنها داشته و نه هيچ فايده اي در آن براي هم ميهن درمانده اي متصور بوده است. توگويي كه روشنفكر و آگاه در ميهن ما هيچ ماموريت ورسالتي ندارد بجزتخريب و تحريف و تهمت ، و ويراني هر آنـچه با خون دل بدست مي آيد.  نه آينده نگريي ، نه بوم شناختيي ، نه واقع نگريي ، نه انـدك احساس مسئوليتي و نه حتا كوچكترين طرح و برنامه اي.  فقط خيال پروري ، فقط رويا گرايي ، فقط گنده گويي و ققط بحث هاي پوچ اتوپيستي واپيكوريستي. خيلي از اين جماعت درغربت وآوارگي به پيسي افتاده و همه چيزخود را از دست داده وهزاران توهين و تحقير را ازاجانب ميپذيرند اما در ميهن خود به چيزي كمتراز يك بهشت رويايي رضايت نميدهند. از ديد اينها هيچ امكان ديگري براي ملت ايران وجود ندارد الا پذيرش وضع موجود و انتظار يك معجزه آسماني تا رسيدن يكباره به بهشت موعود. انتخاب سومي وجود ندارد، يا آزادي وآسايش كامل در بهشت برين ورويايي و يا رضايت به نظام دستاربندان شرف فروش ايران بربـاد ده

 پـنـداري كه چهار ايراني هپروتي ، هركـدام با خواندن دوجلد كتاب كيلويي ، قادر هستند كه دستاورد  هفتصد هشتصد سال مبارزه مدني براي رسيدن به آزادي را ، بر سر يك ميز بلك جك، در يك قمار هيچ چيز يا همه چيز برنده شوند. مگر در سال پنجاه و هفت كه كارتشان سوخت، ككشان گزيد ؟   اينها كه احساس مسئوليت سرشان نميشود. هشتاد سال به اينها ياد داده اند كه روشنفكري يعني تخريب و تهمت. هرچه بيشتر تخريب كني به همان نسبت  آگاه تري !  اگر همه چيز هم نابود شد ملالي نيست. خدا عمر بدهد مردم را، آنها كه نمرده اند ! هميشه ميتوان از آنها براي نوجيه ناداني و بيسوادي خود استفاده كرد و گفت ، مردم نا آگاهند

 دوستان، هم ميهنان، عزيزان ، ای ايراندوستان بخود آييد !

بيست سال است كه ميهن دوستان و شاهزاده رضا پهلوي همگان را به اتحاد و اتفاق ميخوانندآنهم نه براي پذيرش نظامي از پيش تعيين شده، بلكه صرفاً براي نجات كشور و مردم از اين فقر و فلاكت و محنتي كه خيلي از خود شما دربوجود آوردن آن  سهم بسزايي داشتيد. اما كوگوش شنوا ؟ مردم عادي البته همانند هميشه ، كه درايتي بيش از شما روشنفكران خود خوانده داشتند ، از مدتها قبل به اين فراخوان جواب مثبت داده و روز بروز هم اين حركت منسجم تر و هدفمند تر براه خود ادامه ميدهد. خواهيد ديد كه در زماني نه چندان دور، ملت غيرتمند ايران و ميهن دوستان مسئول ، پوزه اين نظام ايران برباده را بخاك ذلت ماليده و آنرا از سرير قدرت بزير خواهند كشيد.  صحبت با مردم عادي نيست. اين مردم درس خود را خوب ميدانند ، خيلي بهتر ازماو شما. همين مردم كه به نظر شما نا آگاه مي آيند هموار درطول تاريخ خودهر زمانيكه لازم بوده بصورت خود جوش به ميدان آمده و از شرف و تاريخ و حيثيت ملي خود آنچنان دفاع جانانه اي كرده ، كه همگان انگشت حيرت بدندان گزيده اند

اين مرز و بوم نه تجزيه پذيراست ونه ماًمن امني براي كفتارهايي مانند اين دستاربندان بي شرف و بي حيثيت.  اين ملت در تاريخ پر فراز و نشيب خود ، امواجي بس سهمگين تر از اين فتنه چند دستاربند اوباش را از سرگذرانده واز آزمونهايي بس بزرگتر وخطير تر تاريخي سر افراز و پيروزمندانه بيرون آمده است. ما به مردم خود و شرافت ملي آنان ايمان داريم.  به همين علت هم هست كه حزب ميهن خود را خادم و نوكر اين ملت ميداند و بجاي خزيدن بزيرچتر شيخ و وزير ودشمنان ايران و يا بهره گيري از امكانات مادي بيگانگان ، با تنگدستي اما صداقت و شرافت ملي، قلب بزرگ و آغوش گرم ملت خود را بر گزيده است ، ملتي كه در زير يوغ وحشي ترين نظام تاريخ بشري اسير گشته ليكن اميد خود را براي بدست گرفتن سرنوشت خود از دست نداده است.  از آنجاييكه بناي كار ما با مردم خود بر اساس صداقت و شرافت ملي است ، اعلام  نميداريم كه تمام ملت ايران سينه چاك حزب ميهن هستند ، خير. حتا اينرا نيز ادعا نميكنيم كه همه ملت در داخل ، ما و برنامه هاي ما را ميشناسند

 همينقدر با صداقت ميگوييم كه ما اعضا و هواداراني در داخل داريم. ما هر آنچه را كه جان ياران ما را در داخل ميهن به مخاطره نمي اندازد با همگان در ميان ميگذاريم.  ياران ما در داخل در حال ازدياد و سازماندهي هستند ، زيرا اطمينان دارند كه كار ما شعار و عوام فريبي نيست.  حزب ما بهترين مكانيزم ( ماده چهار) را براي تضمين دموكراسي در برنامه سياسي خود گنجانده و شديداً بدان پايبند است.  گرچه ما حواس و اميد و برنامه هاي خود را متمركز به داخل ميهن كرده ايم ليكن ياران ما نيز در داخل ،چشم اميد به مبارزات ما در خارج از كشوردوخته اند.  ماهم ميتوانيم كار هاي بزرگي را براي نجات مردم و ميهن خود انجام دهيم. ما قادر نيستيم كه كار هاي شاهزاده رضا پهلوي را انجام دهيم او نيز نميتواند و نبايد تمامي كارها را به تنهايي انجام دهد.  هر كدامي از ما وظايف ويژه خود را در اين پيكاردارد. دشمنان ملت ما و در راًس آنها رژيم اشغالگر اسلامي قصد دارند به جهانيان بويژه به كشورهاي غربي كه بيش از شصت درصد از اترژي خود را از حوزه خليج فارس تاًمين  ميكنند ، اينطور القاء كنند كه در صورت سقوط نظام آخوندي در ايران ، نه تنها كشور ايران ، بـلكه تمامي منطق دستخوش بحران و آشوب خواهد شد

 ما بايد اين ترفند ها را خنثي كنيم.  رژيم و عوامل مزدور آن خوب ميدانند كه جهان غرب، بويژه كشورهاي اروپاي غربي تا چه اندازه نسبت به خليـج فارس حساس هستند وابداً تمايلي به دست زدن به ريسكي را ندارند كه حتا پنج در صد امكان خطر نا امني در آن وجود داشته باشد.  حتا روح الله خميني هم از اين حساسيت غرب بخوبي مطلع بود و از آن براي فريب حزب اللهي ها و چپهاي نادان بخوبي بهره برداري ميكرد.او وقتي آن جمله معروف خود يعني( آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند ) را ميگفت ، و چپهاي كور وي را قهرمان ضد امپرياليست ميدانستد، به نيكي ميدانست كه آمريكا نه اينكه نتواند، بلكه حاظر نيست چنين غلطي بكند. اگر ايران و خميني در خليج فارس نبودند، نه خميني از اين جراًت ها داشت و نه آمريكا آنگونه خنثي ميماند. مگر اين آمريكا هماني  نيست كه با موشكهاي ليزري ، معمر قذافي ، حاكم يك كشور نفتخيز را حتا در اطاق خوابش مودر هدف قرار دار و پسر وي را كشت و خود او را آنچنان تنبيه كرد كه از بره هم رام تر شده است

 قذافي يكصدم ملايان الدرم بلدرم نكرده بود.  خامنه اي گرچه خيلي لابالي تر و كم جرات تر از خميني است اما او نيز هر از چند گاهي براي مصرف داخلي از اين حساسيت غرب سود برده و خود را با فحاشي به آمريكا ، شجاع و قهرمان ضد استكباري نشان ميدهد. زيرا او نيز از اين ضعف غرب اطلاع دارد.  ملايان هر زماني كه رژيم خود را بر لبه پرتگاه ميبينند فوراً غرب را تهديد به انفجار چاههاي نفتي و به آتش كشيدن منطقه خليج فارس ميكنند. آنها حتا به توصيه ( سازمان تحقيقات و مطالعات استراتژيك ) وابسته به سپاه پاسداران ، مشتي را بنام چپ مترقي و تجزيه طلب به خدمت گرفته اند كه با طرح مباحثي از قبيل حقوق اقليتها كه آنرا حقوق خلقها ميخوانند ويا طرح تجزيه ايران پس از فرو پاشي رژيم ، نظام خود را سودمند و حافظ صلح و ثبات منطقه معرفي كند

 حتا طرح تنش زدايي محمد خاتمي نيز در همين راستا است. مراد ما در اينجا نگارش مقاله نيست. بلكه ميخواهيم با روشن نمودن اوضاع منطقه و جهان ، بهتر در بطن واقعيتهاي كشورمان قرار گيريم و با اًتخاذ يك استراتژي و سياست منطبق با شرايطه موجود ، ملت و كشورمان را از اين سرطان و نكبت رهايي بخشيم.ما اگر تحليل درستي از وضعيت كنوني نداشته يقيناً نخواهيم توانست كاري مؤثر انجام دهيم. زيرا سياست عرصه امكانات و ممكنات است. يك حركت سالم و هدفمند سياسي بايد امكانات موجود را در نظر گرفته و از آن امكانات بهترين ممكنات را بوجود آورد

 بلواي پنجاه و هفت اگر باعث فقرو ويراني گرديد ، نتيجه طبعيي نداشتن هدف و درنظرنگرفتن امكانات موجود بود. رژيمي را به سقوط كشيدند بدون اينكه خود بدانند كه چه ميخواهند و بدون اينكه امكانات خود را در نظر داشته باشند.  سواي ملايان هيچ كس نميدانست كه چه ميخواهد حتا به اصطلاح روشنفكر ها. به همين علت هم بود كه آنها آلت فعل ملايان گرديدند. در هر حال ، اوضاع چنين است كه رژيم و عوامل دروني و بروني آن از قبيل حزب خائن توده و فرزند خلفش سازمان اكثريت و تجزيه طلباني كه خود رژيم آنها را تحت حمايت مالي قرار داده و همينطور آن گروه كوچك اما پر سر و صدايي كه خود را طرفدار حقوق خلقهاي تحت ستم ميخواند ، هدفي ندارند جز مشوش جلوه دادن اوضاع ايران پس از سقوط ملايان. تاسفبار اينست كه مشتي از اين روشنفكراني كه يك بار در دام ملايان افتاده و آنگونه خود و مردم و كشور خود را به خاك سياه نشاندند با طرح مسايلي اتوپيستي و نقشه هايي كه در ايران ابداً امكان پياده كردن آنها وجود ندارد ، همچنان نقش سربازان مدافع ملايان را بعهده گرفته و نميگذارند اين ملتي كه كارش به كليه فروشي رسيده از اين رنج و فقر و پريشاني خلاصي يابند

  وقتي با فحاشي و تهمت به شاهزاده رضا پهلوي و مشروطه خواهان واقعي و آزادي طلب ، و تضعيف اين بزرگترين اپوزيسيون موجود ، به اروپا اينگونه القاء شود كه هيچ آلترناتيوي در بيرون وجود ندارد ، طبيعي است كه جك استراو وزير خارجه انگلستان و خاوير سولانا نماينده ارشد اتحاديه اروپا بلافاصله پس از حمله به طالبان به ايران بروند واز رژيم حمايت نمايند.  زيرا آنها هرگز نميخواهند اوضاع منطقه بحراني گردد و جريان حمل نفت به مخاطره افتد.   ميوه اين فحاشيها و تضعيف ها همين است كه همگان مشاهده ميكنيم ، يعني حمايت بيدريغ غرب از اصلاح طلبان درون حكومتي. اروپا ميبيند كه ملايان در تمام زمينه ها با شكست روبرو شده اند و كار ايران با اين وضع بزودي به انفجار خواهد رسيد و سياسيون ما هم نا خواسته ، با عناد و دشمني  با همديگر به  آنها اينطور نشان ميدهند كه در ميان اپوزيسيون خارج  اتفاقي جود ندارد ، برايش چاره اي نميماند بجز سزارين كردن يك موجود عجيب الخلقه ديگر از شكم همين رژيم عجيب وغريب.  حرافيها و روشنفكر بازيها امريكا را نيز دچار سر در گمي و تزلزل كرده ، آنكشور نيز در كار اين اپوزيسيون وا مانده و نميداند كه بطور قطع از چه گروهي بايد در ايران حمايت به عمل آورد.  حمايت تام و تمام آمريكا از شاهزاده رضا پهلوي و ما دروغي بيش نيست كه مخالفين ما و در صدر همه آنها رژيم و عواملش جهت انتساب و وابسته نشاندادن ما به يك قدرت خارجي آنرا تبليغ ميكنند

 آمريكا اگر هر از چند گاهي گوشه چشمي به ما مشروطه خواهان نشان ميدهد براي ترساندن ملايان است نه حمايت از ما. زيرا آمريكا خوب ميداند كه در ايران بزرگترين پايگاه مردمي متعلق به ما مشروطه خواهان است.  اما در نهايت چون خواهان بهم ريختن اوضاع در منطقه نيست بيشترين تخم مرغهاي خود را در سبد اصلاح طلبان دروغين در داخل ايران جاي داده است.  با توجه به اين واقعيتهاي موجود است كه ما وظيفه اي بس سنگين تر و مشكلتر از شاهزاده رضا پهلوي داريم.  ايشان كار خودشان را به نحواحسن انجام ميدهند.  اما كار ايشان زماني نتيجه مطلوب خواهد داد و به سامان خواهد رسيد كه ما نيز درك مسئوليت داشته باشيم و خود را بايسته و برحق نشان دهيم ، به همانگونه كه هستيم

 رهبري بدون انسجام هواداران خود و كارحساب شده آنها هرگز قادر نخواهد بود به نتايج مطلوب و چشمگيري دستيابد.  مشكل ما مشروطه خواهان در عدم نظم پذيري و بي اهميت دانستن امر مهم سازماندهي است. اينكار، كاريست كه از ما بر مي آيد ، و اصولاً وظيفه ما همين است.  دفاع پراكنده و بدون برنامه و هدف ، و اينطرف و آنطرف پريدن ، ما را به جايي نخواهد رساند.  تصور اينكه با جاويد شاه گفتن و يا درود فرستادن به اين و آن ميتوان كشور را آزاد كرد ، پنداري كاملاً كودكانه و باطل است.  كما اينكه مرگ بر اين و آن گفتن هم فقط ابراز خشم و استمناء محسوب ميشود نه كار سياسي.  كار سياسي با سازماندهي و تدوين برنامه و كار جمعي است كه به نتيجه ميرسد نه با مرگ و درود

  دفاع از هوخشتره و مزدك و بابك و امشاسبندان ، و يا اينكه آيا  بردياي گوش بريده بردياي دروغين بود يا خير، باعث لوث و ابتذال اين حركت آزاديخواهانه است كه از يكصد سال پيش آغاز شده. نسل ما بالاخره بايد اين مبارزه را به نتيجه برساند و به آنچه سزاوار آنست دست يابد. گذشته هرچه كه بود گذشت ،  بيست و سه سال فلسفه بافي و وراجي ما را بجايي رهنمون نگرديد.  اينك زمان عمل است. ما تصور ميكنيم كه ملت ما امروز بيش از هر زمان ديگري اسباب دستيابي به يك مشروطه سكولار و پارلماني را در دسترس خود دارد.  لعنت ملت و تاريخ برآناني باد كه با لجبازي و كينه توزي و پرداختن به مسايل كهنه و از ياد رفته نميگذارند كه اين حركت حق طلبانه به نتيجه برسد.  اين افراد و گروههاي كوچكي كه بدون داشتن كوچكترين پايگاه و برنامه اي خود را بعنوان آلترناتيو معرفي كرده و نا خواسته به ملايان اشغالگر كمك ميكنند خود را در تمامي آن جناياتي كه ملايان مرتكب ميشوند شريك ميسازند.  با يد از ايده آليسم دست برداشت و با درك شرايط موجود، خود و ملت خود را از اين تحقير و توهين و شكنجه و آوارگي نجات بخشيد. با مشروطه و شاهزاده رضا پهلوي يك شبه به بهشت نخواهيم رسيد اما از جهنم خلاصي خواهيم يافت.  رسيدن به دموكراسي يك پروسه بلند مدت است

  وارد ميدان شويم و دور را از دست اين لومپن ها و چاقو كش هاي سياسي بگيريم و با بهروري از قابليتهاي خود به حركت مشروطه خواهي در ايران ياري رسانيم.  شاهزاده رضا پهلوي خود از اين جماعت شاه الهي بيزار است. آنها نيز وي را از سر خشم بدليل اعتقاد به دموكراسي و آزادي ، شاه سلطان حسين صفوي ميخوانند. هيچ آلترناتيو ديگري در حال حاظر وجود ندارد. اگر وضعيت را در نيابيم و اعتدال پيشه نكنيم ، ده سال ديگر نه از تاك نشاني خواهد ماند و نه از تاكنشان و خود هم در ايده آلهاي خودمان در غربت و آوارگي مدفون خواهيم شد. بهيچ وجه قصد بت ساختن از شاهزاده رضا پهلوي را نداريم ليكن اين واقعيت را كه وي انساني دمكرات و با شرافت است همگان ميپذيرند حتا دشمنان قسم خورده وي.  درتمامي طول اين سالها هرچه كوشيدند كه از وي نقطه ضعفي بوجود آورده و آنرا پيراهن عثمان نمايند ميسر نگرديد.  او بلحاظ شخصيت فردي نيزنه زنباره است و نه هيچ آلودكي ديكري دارد. از نظر سياسي نيز به اين ميزان از شرافت و ميهن دوستي پايبندي دارد كه امر نجات مردم و ميهن را مقدم بر هر چيزديگري ميداند ، حتا پادشاهي.  تابو ها را بايد شكست

 جدا شدن از گروهي و پيوستن به گروهي بهتر و دموكرات تر ، امري عادي در كشور هاي دموكرات محسوب شده و باعث رقابت سالم و رشد حركتهاي سياسي است كه به تعويض مرتب دولتها منتهي ميشود. خيانت و گناه دانستن اينكار ناشي از داشتن ذهنيت مذهبي است. اينكه وي در آينده نيز به دموكراسي پايبند بماند يا خير ، بستگي به وي ندارد ، شرايط ايجاد دموكراسي يا ديكتاتوري را ملتها ملت ها بوجود مياورند نه رهبران سياسي. انتظار عدل و مساوات وآزادي از شاهزاده رضا پهلوي يا هر كس ديگري هم نشاني از مذهب زدگي است كه از رهبران سياسي مسيح و علي و حضرت عباس ميسازند. هيچ كس نميايد كه به ما آزادي و رفاه بدهد ، رسيدن به مطالبات سياسي واجتماعي فقط در گروهمت خودمان است. بايد در صحنه ماند ، بايد نهادهاي مدني و مطبوعات آزاد بوجود آورد و از آنها حراست و پاسداري كرد. تا آنجا كه به شاهزاد رضا پهلوي مربوط ميشود ، ايشان پايبندي و شايستگي خود را به نيكي نشان داده اند

 او قبله ي حاجات ما نيست ، اما ما قادر هستيم با حمايت از وي در درجه اول ميهن خود را آزاد كنيم و آنگاه با درك مفهوم منافع ملي، آنهم در كليت آن و نه صرفاً منافع اقتصادي ، دموكراسي و مردم سالاري را در ايران پاي ريزي كنيم. اين است راه رسيدن به دموكراسي ، نه در انتظار يك مسيح ديگر ماندن و تبديل وي به روح الله خميني دوم. هرچه كشيديم ديگر بس است ، كينه توزي ما را نابود تر از اين خواهد كرد

 نگذاريم بيش ار اين در دنيا بي آبرو و تحقير شويم.  آخر چرا بايد در كشور هاي پادشاهي سوئد و دانمارك و هلند نشست و از دموكراسي موجود در آنكشورها تمجيد كرد اما نظام شاهنشاهي را براي ملت خود ارتجاعي خواند ؟ آيا اين اهانت به خود نيست ؟ همانطور كه اشاره شد ، سيستم ها را ملتها بوجود مي آورند آنهم با مبارزات مدني و تشكيل احزاب و جمعيتهاي مردمي نه پادشاهان.  قضاوت ديگران در مورد ما بيش از اينكه شخصي باشد يك قضاوت عمومي و اجتماعي است.  چه بخواهيد و چه نخواهيد، ارزش و اعتبار شما را مليت و شرايط اقتصادي و سياسي كشورتان تعيين ميكند نه شايستگيهاي فردي.  آيا ما لياقتي بيش از اين ملايان بي شرف و اوباش نداريم ؟ ما بايد به خودمان متكي باشيم اما در عين حال به جهانيان نشان دهيم كه در ميهن ما گروهي وجود دارند كه ضمن برخورداري از پايگاه مردمي ، داراي برنامه ، هدف و تعهد به ميثاقهاي جهاني است.  بايد نقشه هاي مزورانه رژيم و عوامل مزد بگير آنرا نقش بر آب سازيم.  سرنوشت نهايي ما بدست خودمان بايد رقم بخورد اما بدون زمينه سازي بين المللي اينكار اگر غير ممكن نباشد ، بسيار طولاني تر و مشكلتر خواهد بود

 بايسته است كه ما به اروپا ، آمريكا و بطور كلي به تمام جهانيان نشان دهيم كه ما به هيچ وجه خواهان ماجراجويي و ايجاد بي نظمي در منطقه و جهان نيستيم.  ما بايد نشان دهيم كه فقط خواهان آزادي و دموكراسي هستيم و با هيچ كشوري سر دشمني و عناد نداريم. در همين راستا ، گرچه بزير كشيدن اين نظام ضد ايراني و رسيدن به رفراندوم ملي دو هدف اوليه و اصلي ما را تشكيل ميدهند ليكن حزب ميهن رسالتي بس طولاني تر براي خود قايل بوده ، ضمن مبارزه براي سرنگوني ملايان ، ازهم اكنون خود را كانديد تشكيل دولت در ايران فردا مينمايد.  زيرا معتقديم كه ما بازنده از آن رفراندوم بيرون نخواهيم آمد. اينرا حتا رقبا و دشمنان ما هم بخوبي ميدانند

 قصد نداريم از هم اينك فضا و بحث انتخاباتي بوجود آوريم اما خود را براي بدست گرفتن دولت آماده ساخته و خود را از هرگروه ديگري شايسته تر ميدانيم.  ما نه در ويراني ايران نقشي داشتيم ، نه سابقه فساد مالي داريم و نه در هيچيك از دو نظام منصب و پست اجرايي.  دستمان نيز به خون هيچ انساني آغشته نيست و برنامه اي بسيارمترقي و نيروي جوان و عاشق سازندگي ايران را هم در اختيار داريم. دريغ است كه ما اين فرصت تاريخي را با زياده خواهي از كف دهيم.  براي نجات ميهن خود به ما بپيونديد.  حزب ميهن مقدم تمام هم ميهنان را گرامي ميدارد. ما فقط با كار گروهي و برنامه قادر به انجام كار هاي مفيد و سترگ خواهيم بود. جناح معروف به اصلاح طلب و حاميان بيروني آن قصد دارند با يك استحاله روبنايي كه نهايتاً به باز شدن چند مشروب فروشي و آزادي بي حجابي و پوشيدن پيراهن آستين كوتاه خواهد انجاميد با بوجود آوردن يك نظام به اصطلاح معتدل تر ، باز هم ترفند ديگري را بكار برده و ما را باز هم چند ده سال ديگر دچار انحراف تاريخي سازند

شرايط امروز كشور ما حساس تر از هر زمان ديگري است. ما بايد تاريخ و مسئوليت خود را در يابيم و با تقويت هرچه بيشتر شِاهزاده رضا پهلوي ، كشور خود را از چنگ ملايان خونخوار آزاد سلزيم.  ما يكبار در دوران زنده ياد شاپور بختيار با افزون طلبي و عدم درك شرايط زمان ، دچار اشتباهي نابخشودني شديم و كشور و ملت خويش را  بخاك سياه نشانديم.  مبادا كه همان اشتباه را در مورد شاهزاده رضا پهلوي مرتكب شويم.  اينجا بيش و پيش از اينكه شاهزاده رضا پهلوي مطرح باشند. منافع ملي و سرنوشت ملت در بند ما مطزح است . خود ايشان نيز همين را ميگويند.  ما شاه را براي ملت ميخواهيم نه چيز ديگر. حزب ميهن اگر از شاهزاده رضا پهلوي دفاع ميكند و نظام پادشاهي مشروطه سكولار را عرضه و تبليغ ميكند ، نه براي خوش آمد دسته و گروه و كشور خاصي و نه حتا خوش آمد شخص شاهزاده رضا پهلوي ، بلكه با توجه به فرهنگ و تاريخ ايران و آشنايي ملت ما به اين نوع سيستم حكومتي است

 ملت بزرگ ايران يكصد سال تجربه مبارزاتي براي رسيدن به اين سيستم را پشتوانه داشته ، و زير و بم اين نظام سياسي را  بسختي تجربه كرده و با نثار خون پاك فرزندان مبارز خود آنرا آموخته است.  ما خود را وامدار مبارزان راه آزادي و مشروط پادشاهي در ميهن خود ميدانيم. از همين روي ادامه كار ناتمام آن مبارزان را تا حصول نتيجه نهايي و رسيدن به يك نظام كاملاً عرفي مشروطه پي خواهيم كرفت.  زيرا سخت اعتقاد داريم كه اگر ملتي با يكصد سال مبارزه مستمر و بي امان موفق به رسيدن به سيستم مورد دلخواه خود نگردد ، بطور حتم قادر نخواهد بود در چندين برابر اين زمان هم با سيستم ديگري كه هيچ آشنايي با آن ندارد به آزادي و دموكراسي دست يابد.  اين نكته را نيز از هم اكنون به روشني تمام متذكرميشويم كه ما خود را يك حزب كاملاً مستقل، درسنگر مردم و براي مردم ميدانيم. ما مشروعيت خود  را از مردم ، اعضا و هواداران حزب ميگيريم نه هيچ مقام ديگر.اين را نيز ناگفته نميگذاريم كه نه اينك و نه در آينده و پس ازاستقرار نظام مشروطه پارلماني ، ضمن احترام فراوان به شخص پادشاه ( شاهزاده رضا پهلوي) حزب ميهن ، نه خود را مجري منويات وي دانسته و نه در آينده خواهد دانست.حزب ما براي رسيدن به آزادي و دموكراسي در ميهن تلاش ميكند.  شخص پادشاه ، مشردطه پارلماني ، حزب ميهن و هر چيز ديگري در چهار چوبه منافع ملي ، حفظ تماميت ارضي ايران ، استقلال نظامي و سياسي ، تضمين آزادي مردم و سرفرازي كشور ايران است كه معنا مييابد نه غير از اين 

پاينده ايران