بازگشت به صفحه نخست
 
 
 

 
 

 
 

بنام خداوند جان و خرد

 

فراخوان برای اتحاد ملی ميهنی

هم ميهنان گرامی

بيست و پنج سال پس از سقوطه ايران ،اينک باز هم درآستانه يک آزمون تاريخی قرار گرفته ايم. کشور وملت ما در يکی از حساسترين لحظات تاريخ خود قراردارد. اينبارميهن ما با آنچنان توطئه ها و خطراتی مواجه است که کوچکترين تعلل و عدم درک ضرورت تاريخ ازجانب ميهن خواهان بقيمت جبران ناپذيری چون جنگ خانگی وای بسا تجزيه و نابودی ايران و ايرانی تمام خواهد شد

امروزه پس از سپری شدن نزديک به ربع قرن ازحکومت بلا منازع دستاربندان ، تمامی عوامل وفاق ملی در ميهن ما از ميان رفته است. جامعه کنونی ما نه ديگر يک جامه مدرن است و نه يک جامعه سنتی. روحانيت با اقدامات سبعانه و ضدانسانی خود ديگرهيچ آبرو و وجاهتی برای خود باقی نگذارده. دهداران جوامع فئودالی در کشورهای پيش بورژوايی که درمقاطعی قادربه بسيج توده ها هستند ديگر در جامعه کنونی ايران حضور ندارند. ايلات و عشاير نيزاز حالت سنتی بيرون آمده و ديگرهيچ رئيس ايل و عشيره ای هم نداريم که بتواند در روزهای محنت و بلا همانند دوران محمد علی ميرزای قاجارمردم را بسيج کرده و به داد ملک و ملت برسد. طبقه متوسط در داخل بکلی ازميان رفته است. روشنفکران آگاه و محبوبی در ميانمان نيستند که احساس مسئوليت کرده و با هدايت افکارعمومی به فرياد مام ميهن برسند. رجال استخواندارو دلسوزی هم جود ندارند که از وجاهت ملی برخوردار باشند و بدون حب و بغض به نجات کشور بيش ازعقده های کهنه خوداهميت دهند. در نبودهمه اين عوامل وفاق، هيچ تشکيلات فراگيرملی هم که ميبايستی جايگزين اينها ميگرديد متاسفانه هنوز بوجود نيامده است

دراين ميان فقط و فقط نهاد پادشاهی است که در ربع قرن گذشته نه تنها ازاهميت آن کاسته نشده ، بلکه روزبروزهم فلسفه وجودی واهميت حياتی آن برای صيانت ازاس و اساس کشور وتامين امنيت مردم و حراست ازتماميت ارضی ميهنمان ملموستر و آشکارترگرديده است. بويژه با درايت و فراست وهمچنين مبارزات مستمر وارث قانونی اين نهاد. نهادی که ريشه در فرهنگ کهن ملت ما دارد. نبايد ازشخصی که از وی انتظارداريم فردا پادشاه مشروطه ايران باشد توقعی بيش از اين داشته باشيم. ايشان بدرستی و آگاهی ازمبارزات کل مردم ايران حمايت ميکنند. همان بهتر که ايشان پرونده سياسی دفاع از يک گروه اجتماعی را نداشته باشند. اين بدعت گرچه در حال حاظر ميتواند کمک بزرگی بما باشد ، اما قشريگری تناسبی با شأن يک پادشاه مشروطه مدرن و آگاه امروزی ندارد.اين عمل آنهم درآغاز راه بمعنای خروج ازاهداف مشروطه و در مجموع به ضرر مردم و آينده ما است. گذشته از اين ، مشروطه خواهی يک مبارزه و خواست ملی است نه يک امر فرمايشی و درباری

چنانچه نظام مشروطه ميخواهيم و آنرا ضامن بقا و تماميت ارضی کشور و امنيت مردم خود ميدانيم ، برماست که  امروز اين رسالت سنگين را بعهده بگيريم و کار را از مرحله شعار فرا تر بريم. اگر به آنچه ميگوئيم پايبند هستيم ، بايسته است که آنرا در ميدان عمل نيز به ثبوت رسانيم. نشان دهيم که درد و دغدغه اصلی ما وضعيت فلاکتبارمردم و کشورمان است، نه منافع فردی و گروهی خودمان

مملکت ما امروز صاحب صاحب ميکند. مردم " بويژه مشروطه خواهان در درون کشور" درسرگردانی کامل بسربرده و منتظر اقدامات ما هستند، ليکن با اين پراکندگی و تفرقه ما را قدرت انجام کاری برای اين ملت نگونبخت نيست. انجام هرکاری الزامات و اسبابی را طلب ميکند. درد اصلی ما مشروطه خواهان هم همين فقدان ضروريات مبارزه است. به همين علت هم تاکنون نتوانسته ايم حتا از ده درصد پتانسيل خود بويژه ازسرمايه های بالفعل انسانی خودمان استفاده کنيم. ما عميقاّ بر اين باوريم که گرچه مشروطه خواهان در درون کشوراکثريت کامل را دارند، ليکن بدون پشتوانه نيرومند برونمرزی و فعال که درمجامع جهانی حامی آنان باشد، قادربه سازماندهی خود نخواهند بود

اين نظام خود را رژيمی جمهوری ميداند. مبارزه تحت لوای جمهوريخواهی در درون، خطرات و مشکلات مشروطه خواهی را دربر ندارد. بهمين علت هم هست که جمهوريخواهان راستين و دروغين اعم از چپ و راست و ميانه و مذهبی قادر به فعاليت هستند و صدای خود را بی هيچ هزينه ای به بيرون ميرسانند. آنان از آنچنان آزادی عملی برخوردارهستند که ميتوانند با ذکر نام های حقيقی خود با راديوهای برونمرزی مصاحبه کرده و مطالب خود را حتا درسايت های خبری بزرگ جهان نيز انتشار دهند. اما ما هيچ کاری وسيع و چشمگير ازمشروطه خواهان داخلی مشاهده نميکنم ،الا شنيدن صدای گريه و زجه های امداد خواهی آنان برروی خطوط آزاد راديوهای لوس آنجلسی. آنهم سراسيمه و بدون ذکرنام. که معمولاُ هم زمان آن بيش از سه دقيقه نيست

اين هم ميهنان نگونبخت ما نه در داخل کوچکترين امکان مبارزه دارند و نه در بيرون کسی ازآنان حمايت بعمل مياورد. کارمشروطه خواهی در خارج ، از جلوی ساختمان فدرال بيلدنيگ رفتن و ارسال فاکس به شهرهای آمريکا و اروپا فراتر نميرود. هيچکس دلسوز مشروطه خواهان درونمرزی نيست و همگان آنها را بی يار و ياور رها کرده اند. دفاع ازمشروطه در درون ، برخلاف جمهوريخواهی که هزاران راه گريزو جای اما و ولی دارد، بيان روشن خواست سرنگونی است. تحت حاکميت چنين نظامی که حتا در چهارچوبه قوانين ابترخود نيز بيان عقيده " آنهم ازسوی افراد هشتاد ساله " را هم با داغ و درفش و زندان جواب ميدهد، مشروطه خواه مسکين چگونه قادراست خواست قلبی وصدای خود را به بيرون ازکشور برساند

جمهوريخواهان دروغين و راستين در درون اين امکان را دارند که آزادانه مبارزات خود را بويژه دربخش تبليغاتی با همفکران بيرونی خود پيوند زنند. بسياری از اين جمهوريخواهان دائماُ آزادانه بين ايران اروپا وآمريکا در رفت و آمد هستند ، وبی هيچ مشکلی در درون و برون به سخنرانی و يارگيری ميپردازند. اماهيچ مشروطه خواهی قادر نيست که از درون با يکی از مسئولين اپوزيسيون درخارج حتا يک تماس کوتاه داشته باشد ، مگرآنکه مجازات زندان و مرگ را بجان خريده باشد. زيرا درحال حاظررژيم تنها نيرويی را که اپوزيسيون برانداز بحساب مياورد، همين مشروطه خواهان هستند

بهمين علت است که وقتی قصد ارعاب و يا مجازات کسی را دارند، او را به سلطنت طلبها منتسب نموده و به وی اتهام براندازی ميزنند. جريان دستگيری و محاکمه شرم آور سيامک پورزند، خود محکم ترين دليل اين مدعاست. بنابراين بخوديخود مسئوليت فرهنگی ، تبليغاتی ، هم آهنگی و راهبردی مبارزات مشروطه خواهی با جريانهای برونمرزی است. بويژه با حضورشخص شاهزاده رضا پهلوی در ميان آنها. که نقطه اتصال و توافق و وثوق تمامی مشروطه خواهان داخل و خارج بشمارميروند. واقعييّت اينست که بجز شخص ايشان که ازکليّت مبارزات مردم ايران دفاع نموده وعملاّ در جهان بصورت رهبر تماميت اپوزيسيون شناخته ميشوند، نيروی برونمرزی مشروطه خواه قادر به هيچ تأثيرگذاری در درون کشورنبوده است

چنانچه جريان مشروطه خواه " که در خارج نيز نيروی غالب است " بتواند درميان خود به اتحاد عمل دست پيدا کرده و با يک متن مشترک پيام خود را بدرون ايران و جهان انتقال دهد ، بدون شک موفق خواهد شد حاميان اصلی خود را در جهان متمدن و خواهان صلح و ثبات پيدا نموده و جسارت ، اميد ، تکيه گاه  و ديناميزم در ميان همفکران خود در درون بوجود آورد. که اين امر بی ترديد سرنگونی نظام را شتاب بيشتری خواهد بخشيد. مهمتراز تمامی اينها خطر بوجود آمدن خلاء قدرت پس از سقوط محتوم اين نظام است. تجربه نشانداده که فروپاشی نظامهای ضد ملی همچون رژيم ملايان ، بدليل فقدان پايگاه مردمی با سرعت و به يکباره انجام ميگيرد. نبايد منتظر حادثه بود و آنگاه به چاره جويی پرداخت. بوجود آمدن هرگونه خلاء قدرت حتا در بهترين حالت نيز ميتواند ويرانيهايی جبران ناپذير وهزاران قربانی را برما تحميل کند ، و يا حتا کشور را در کام يک خونريزی داخلی و برادرکشی فروبرد 

 نبايد اجازه داده شود که جو رعب و وحشت بر فضای کشورمستولی گردد و کار به آنارشيسم و انتقام گيری بکشد. گذشته ازاينها کسانيکه قصد جدا شدن از نظام را دارند بايد طرف مذاکره ای مسئول و پاسخگو داشته باشند. دعوت پيوستن به مردم و اپوزيسيون، کلی گويی و بی معناست. ارتشی ، پاسدار، بسيجی و هرشخصی ازدرون نظام که دستش بخون آلوده نشده ، بروشنی بايد دريابد که به چه نيرويی بايد اعتماد کرده و بپيوندد. با عنايت و توجه به موارد مذکور است که ما بدين اعتقاد راسخ رسيده ايم که زمان تحمل يکديگر برای رسيدن به اتحاد عمل فرا رسيده است. هيچ گروهی کل مشروطه خواهان ، که تعدادشان از چند ده ميليون نيز فراتر ميرود را نمايندگی نميکند  و به تنهای قادر نخواهد بود کاری عمده از پيش برد. بدون يک اتحاد وسيع از گروهها و منفردين در طيف مشروطه خواه ، صرفنظراز انفعال و بی برنامگی ، پايه و اساس و يکپارچگی ميهن ما به مخاطره خواهد افتاد

ما با آگاهی و درک شرايط خطير کشور، درنگ و باند بازی را بيش ازاين به مصلحت مردم وميهن خود نميدانيم و برپايه همين استدلال بدينوسيله همبستگی واتحاد سه جريان عمده مشروطه خواه ، يعنی ، سازمان نگهبانان ايران جاويد ( پرسابقه ترين سازمان مشروطه خواه ) ، حزب مشروطه خواه ميهن و سازمان مشروطه خواهان ايران پادشاهی را به اطلاع همگان ميرسانيم. ما نه تنها خود را قيم و نماينده کل مشروطه خواهان نميدانيم ، بلکه با احترام کامل به ديگر گروهها و افراد منفرد و برسميت شناختن حق آنان ، خاضعانه ازهمگان دعوت بعمل مياوريم که مسئوليت انسانی ، ملی و تاريخی خود را درک کرده وبا پيوستن بدين اتحاد ملی ميهنی در ابتدا مقدمات تشکيل شورای سراسری مشورتی مشروطه خواهان ، در مرحله بعدی مقدمات تشکيل جبهه متحد مشروطه خواهی و در نهايت ايجاد يک دولت سايه وانتقالی را فراهم آورند.  بديهی است که با پيوستن ديگر گروهها وافراد به اين اتحاد، در آينده ای نزديک با صلاحديد و مشاوره ، محل تشکيل گردهم آيی و اتخاذ تصميم و انتخابات  تعيين خواهد شد

 ما به خواست تمامی هم ميهنانمان ارزش و اعتبار قائليم. آرزو داشتيم که ميتوانستيم اتحادی بوجود آوريم که جمهوريخواهان نيز در آن حضور داشته باشند. زيرا اين واقعييّت را پذيرا هستيم که آزاديخواهی و ميهن دوستی در انحصار هيچ دسته و گروهی نيست. ليکن مباحثی که امروزه طرف ديگر يعنی باصطلاح جمهوريخواهان طرح ميکنند متاسفانه نه تنها صادقانه نيست بلکه هيچ پايه محکم سياسی هم ندارد

بيگمان افراد شريف و پاکيزه دامانی هم نام خود را در پای آن ورقه اينترنتی قرارداده اند، ليکن باصطلاح را بدين علت بکار برديم که متاسفانه ميدان داران و معرکه گردانهای اصلی اين جريان نه تنها هنوزهم اصل نظام جمهوری ولايی را نفی نکرده اند بلکه خود از کارگزاران بيرونی اين سيستم ضد انسانی و تروريستی بشمار ميروند. نگاهی گذرا به متن آنتی مشروطه و بعضی نامهای موجود در پای اين صفحه اينترنتی بخوبی بيانگر اين واقييعت است که اينها بيشترجمهوری اسلاميخواهان هستند تا جمهوريخواهان سکولار

 بسياری از اينها تا ديروز بروشنی از خاتميچی ها و دوم خردادی های بنام بودند و درهمين سه ماه قبل همگان را به شرکت در انتخابات قلابی و مهوع   شوراهای شهری ترغيب و تشويق ميکردند. آنهم داوطلبانه و در اروپا و آمريکا که دست رژيم بدانها نميرسيد. درونمايه و هدف اصلی اتحاد آنان برای مبارزه با مشروطه خواهان است نه دستيابی به جمهوری سکولار. اين برخود جمهوريخواهان شريف وحقيقی است که حساب خود را از اين عوامل معلوم الحال و بد سابقه جدا کرده ومبارزات خود را در جايی پاکيزه متمرکز سازند. ما ايندسته ازهم ميهنانمان را نه تنها دشمن تصور نميکنم بلکه آرزو داريم که با آنها در جهت سرنگونی اين نظام  و رسيدن به همه پرسی ملی به اتحاد عمل نيز برسيم. ما حتا هم اينک نيز از اين هم ميهنان شرافتمند خود دعوت بعمل مياوريم که با حفظ مواضع  و عقايد سياسی خود برای نجات ميهن و رسيدن به حق تعييّن سرنوشت و اعمال حاکميت از طريق مراجعه به آراء عمومی ( رفراندوم ) بما بپيوندند. اگر صداقت و اخلاق سياسی داشته باشيم که داريم ، هدف غايی همه ما رسيدن به آزادی ، حق حاکميت ملی ، مردمسالاری و عدالت اجتماعی است. تفاوت سليقه ما صرفاٌ در نوع ظرف است ، نه در چگونگی مظروف. که سرنوشت آن نيز در نهايت با اراده و خواست ملت ايران رقم خواهد خورد

پاينده باد ايران ، سرفراز باد ملت بزرگ ايران

چهارم خرداد ماه يکهزارو سيصد و هشتاد و دو خورشيدی ، برابر با بيست و پنج ماه مه دو هزارو سه ميلادی   

  ((   سازمان مشروطه خواهان ايران پادشاهی  ))      ((   حزب ميهن ( مشروطه خواه )  ))       ((  سازمان  نگهبانان ايران جاويد  ))