| | |
| |||||||||||
ازدستاورهای درخشان انقلاب شکوهمند57 |
زن پيش و بعد از فتنه ملايان
در نهضت بزرگ نوسازی ايران که به آن تمدن بزرگ نام دادم ، سهم زنان ايران، برابری حقوق کامل آنان بامردان درهمه امورامری الزامی بود. به همين دليل بر زنان أزاده ايران است که اين مسؤليت بزرگ تاريخی و مادی معنوی را به نيکی دريابند.
( محمد رضا شاه پهلوی )
اساس اصل پنجم انقلاب شاه و ملت ، قانون جديد انتخابات، زنان را از حق انتخاب شدن وانتخاب کردن ، برخوردار نمود.
سالهای طولانی لازم آمد تا زنان کشورهای پيشرفته بتوانند ازحقوق سياسی برابربا مردان در همه شـؤن فردی وا جتماعی برخوردار شوند.
درکشور ما بر اثر انقلاب شاه وملت ، زنان از حقوق برابر با مردان در همه شـؤن زندگی برخوردار شدند اما متاسفانه فتنه سال پنجاه و هفت تمامی آندستاوردها رابکلی پايمال کرد و امروزه بر روزگار سياهی که برآنها ميگذرد همگان بخوبی آگاهی داريم.
قوانين ضد زن در حکومت دينی ايران
به موجب ماده هزارو صدو سی و سه قانون مدنی مرد ميتواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد ، سن ازدواج برای دختر نه سال است يعنی ازدواج دختر بچه ها قانونی است و حتی پدر وجد پدری حق دارند دختران زير نه سال خود را به عقد مردان درآورند . به موجب ماده هزارو صد وپنج قا نون جمهوری اسلا می رياست خانواده به عهده شوهر است. حتی درانتخاب محل زندگی زن تعيين کننده نمی باشد. زنان بعد از مرگ همسرشان تنها يک هشتم اموال منقول را ميتوانند بدست آورند يعنی اگر مردی صاحب دهها هکتار زمين وباغ باشد بعد از مرگ او هيچ چيز به همسرش تعلق نميگيرد.همينطور اگر پدر ومادر فوت شوند پسر دوبرابر دختر ارث ميبرد. به موجب ماده هزاروشصت، زنان ايران بدون اجازه نامه کتبی از وزارت کشور حق ندارند با مردان خارجی غير مسلمان ازدواج کنند و حتی برای خروج از کشور محتاج اجازه کتبی از طرف شوهر ميباشد. بر اسا س ماده سی صد و هفتادو سه ديه زن در صورت وقوع نقض عضو نصف مرد است. زمانيکه زن بخواهددرخواست طلاق نمايد بدون حضور شوهر در دادگاه زن مطلقه نخواهد شد و درخواست او باطل محسوب ميشود، همينطور بعد از طلاق فرزندان به پدرتعلق دارند و اين در حالی است که مادر متحمل حاملگی و زايمان شده و مهمتراينکه در طول زندگی مشترک تمامی وقت خود را با گذشت و فداکاری صرف فرزندان ميکند .از فداکاری مادران بخصوص در دوران جنگ تحميلی هشت ساله ، تصويری از زن مطيع و حامی شوهر داد، که وظيفه مادران از جان گذشته اين بود که فر زندان خود را به جبهه ها بفرستند ودر تريبون ها از ايفای چنين نقشی اظهار رضايت نمايند.
در قوانين دينی ايران زن به عنوان موجود درجه دوم ميباشد که وظيفه او ارضای اميال مردانه ميباشد، سنتهايی که صبوری و فداکاری زنان را ارج مينهد آنها رااز خود گذشته برای خانواده وفرزندان مي خواهند سوختن و ساختن را ستايش ميکنند مطيع بودن وسر به زير بودن را فضيلت ميشمارند، که اين سنتها به شکلهای مختلف در کشورمان فرمانروايی ميکند. چگونه ميتوان قبول کرد دو موجودی که تکامل دهنده يکديگر هستند و نبود يکی به معنای نقض ديگريست مردان را در قلمرو قدرت قانون نشاند و زنان را تنها بردگان محيط خانواده به حساب آورد، اگر نيمی از نفوس از حقوق و امتيازات اجتماعی و سياسی محروم باشند نيمی ديگرنخواهند توانست به تکامل وترقی برسند.
زمانی زنان ايران ميتوانند اميد به آينده داشته باشند که اميد به مفيد بودن داشته باشند ودر سرنوشت خود بتوانند شرکت نمايند.
از خواسته های ما زنان
نمی خواهيم چون زن هستيم از حق و حقوق اجتماعی کمتری برخوردار باشيم ، ميخواهيم جايگاه اجتماعيمان را شغلمان را نوع زند گيمان را با اختيار و آگاهی خود برگزينيم نمی خواهيم به صرف زن بودن اجبارهای گوناگون بر زندگيمان سايه افکند ، ميخواهيم چون انسانيم حق داشته باشيم نه قدرت. وآنان نيز که صاحب قدرتند به حق قانونی خود قناعت کنند، ميخواهيم نه تنها مردان بر ما سلطه نداشته باشند بلکه سلطه گری از روی زمين محو شود ، خواست مقدم ما زنان به صدها دليل تغيير قوانين ناعادلانه ای است که در چهار چوب قوانين د ينی و شرعی قرار گرفته ، اميد است که اين حد از آگاهی در ميان زنان بوجود آمده باشد که حقوق خود را بشناسند ودر پی قوانينی برايند که بر اساس تبعيض پايه ريزی شده است .
رويا اسکندری از آلمان/ عضو حزب ميهن