رويا اسکندری

تکلمه ای بر کتاب وارث ملک کيان

 

همان طور که تا کنون هيچ حاکمی ويا فرمانروايی ديکتاتور باقی نمانده ولايت مطلقه فقيه هم بساط فرعونی اش

بر چيده خواهد شد؛ چه تنها دولت يا زمامداری پايدار تر است که ملت با او يکدل و يک جهت باشد

تاريخ ايران پادشاهان بزرگی داشته که در مواقع لازم بياری ميهن رسيده وبيگانه دشمنرا نيز بر خاک سياه نشانده

آری در دنيا ثابت شده راز خلاصی بخشيدن ملل از حاکمان خونخوار در يک جمله خلاصه شده وآن دست به دست هم

دادن ويکدل شدن است

مردم به خيال خودانقلاب واقعی ميکردند, به خيال خود داشتند يک حکومت عادلتر ملت دوستر با آرمانی مقبولتر در

 اين انقلاب می جستند اما در نيمه راه ابلهی ناخوانده کاذبی بی لياقت پيدا شد و خود را منتخب مردم وخدا جا

زد ومردم نيز گول خورده و همه چيزشان را به وی تفويض کردند،واو بياری دشمنان ايران طرفه مردم را به

فتنه آخوندی و حيله های عمامه مبدل ساخت واخلاق ، دانش، مليت، ثروت، سربلندی و همه چيز را نابود کرد

به انتظار مردمی غير عادی و موجودات آسمانی نباشيد که بيايند ودست شما را بگيرند و به بهشت موعود

بفرستند ، چه باک است در اين آرزو عمرتان بسر آيد و چيزی تا ابدالدهر نبينيد.

 پايه واساس دين را در اخلاق بايد جستجو کرد واين اخلاق است که پايدار ميماند چه دين هر روز در تحول است

اگر تنها دين داشته باشيد نه تنها رندان از شما سواری خواهند گرفت بلکه تا زنده هستيد در لجه نکبت و پس ماندگی

خواهيد ماند .

هيچ فرمانی که عقل نپسندد يعنی خلاف انسانيت باشد نبايد پذيرفت ولو آنکه آن رابه نام آسمانی بخواهند بخوردمان

بدهند همچون سنگسار نمودن ودختران در نه سالگی شوهر دادن وارث بدانها نصف بخشيدن و آنها را از کارهای

اجتماعی محروم کردن وشهادتشان در بعضی موارد نپذيرفتن و بسياری از نظراتشان برابر نيمی از مردان قبول

کردن وآنها را زير چادر و مقنعه انداختن و خلاصه احکام غير قابل قبول بر آنان روا داشتن و تجويز تعدد زوجات

و صيغه يعنی : عيش و الواطی حلال که مايه شرم و سرافکندگی باشد بر خود روا مداريد.

پروراندن آخوند با نامهای مرد دينی ، مرد خدا، ولقبهايی همچون سيد و واعظ و مفتی امام جمعه ،حجته الاسلام،

آيت الله و بلاخره آيت الله العظمی که اينان بدينوسيله خود را انسانی خارق العاده تصور کرده وبزودی قاتل و

 دشمن مردم خواهند شد چنان که ر وح الله خمينی با ساختن کلاه شرعی ميليونها نفر را نابود کرد و سرمايه های

 ملی وميهنيمان را به غارت و يغما برد.

روح الله خمينی که از تبار هندی بود و آيين سيکهای هندوان راستايش ميکرد آرمی را که (1)

هندوان از آن استمداد روحانيت ميکنند از مادر خود دريافت کرده بود به عنوان آرم جمهوری اسلامی روی پرچم

ايران به جای شير خورشيد نصب گرديد بهنگام انتخاب اين آرم گفته شده که بهره گيری از واژه الله هدف بوده

است. خمينی با انتخاب اين آرم با تظاهر به اسلام پيوند خود را با تبار هندی محفوظ داشته .

دشمنی خمينی با ملی گرايی ايرانی و ميراثها و فرهنگمان به خاطر اين است که او از تبار ايرانی نيست و روشی

را به نام اسلام در پيش گرفته که تيشه بر ريشه ايرانی زند.

 

 

<><><><><><><><><><><><><><><><><> 

 

 تمامی اين مطالب به صورت فشرده شده وخلاصه برگرفته از کتاب وارث ملک کيان نوشته دکتر حميد خاجه نصيری  می باشد که شرح حال زندگی سيد روح الله خمينی ووارثانش که تا به امروز به اعمال نابخشودنی خود ادامه ميدهند گفته شده تا بسياری از ناگفتنی ها را برای همه معلوم بدارد.

 

 سيد روح الله خمينی در يک خانواده هندی و بسيار فقيرمتولد شده ومعتقد به آيين سيکهای هندوا ن بوده است, تعاليم سيکها و مذهب عمده آنان آيين هندوست, در ايامی که اين خانواده در هند بودند ,سيکم تحت الحمايه انگليس بوده وهم اکنون تحت الحمايه هند می باشد,سيکم خدايان متعدد از جمله ميمون,گاو ماده وفيل معتقد بوده وآنها را پرستش می کردند,اين شهر مبدا نفوذ بسياری از اديان از قبيل بودايی,نسطوری و يهودی بوده است.

 

عموی روح الله در کراچی { فراشباشی } نخستين بانکی بود که مرکز آن در لندن وشعباتش از زمان ناصرالدين شاه در ايران تاسيس شده بود,که در ايران به نام بانک شاهنشاهی معروف بوده است.

اين مرد گاهی به صورت هندی و گاهی به صورت انگليسی و گاهی هم به شکل يک آخوند معمم ايرانی مسافرتهايی هم به ايران ميکرده و از نظر هوش و ذکاوت هميشه مورد توجه انگليسيها بوده است و کارهايش مورد تشويق آنان قرار ميگرفت.

به هر تقدير پدرروح الله به واسطه برادرش در قسمت بازرسی به عنوان خادم رئيس معرفی شده و به عنوان يک قاصد که وظيفه اش بردن وآودن مکاتبات محرمانه بين بازرگانان اعم از انگليسی و ايرانی و بانک شاهنشاهی بوده به مدت 16 سال درايران اقامت گزيند که در اين مدت فرزندانش نيز زبان فارسی را به خوبی فرا ميگيرند.نامش  شانکر بوده که بعدها به مصطفی مبدل ميشود.

به علت مشکلاتی که فرزند دومش يعنی روح الله برای خانواده ايجاد ميکند به اصرارمادرش اينديرا مجبور به ترک ايران شده و به کراچی مراجعت می کنند. روزی که قصد داشتند دوباره عازم ايران شوند عمو و پدر به همراه روح الله وبرادرش پسنديده نزد مستر ساکسون رئيس کل بازرسی بانک شاهنشاهی ايران در کراچی رفته تا دستورهای لازم را از او گرفته و آنچه که لازم است انجام دهد.

مستر که به زبانهای هندی ,عربی وفارسی آشنايی  کامل داشت  پدرانش در گذشته از سهامداران هند شرقی بود:{ شرکت هند شرقی که تأسيس آن از سال 1599ميلادی وتاريخ انحلالش 1858بود سرمايه ای معادل 72000هزار ليره داشت وبعدها دولت انگليس عملا آنرا در تصرف گرفت عمده کارش استثمارمستعمرات بود و عمالش در ايران ,ترکيه , عربستان و سايرکشورهای خاور ميانه بنفع انگليس فعاليت می کردند ودر ايران شخصيتهای بزرگ سياسی ودينی پنهانی از آنان مستمری می گرفتند وطبق نظرات آن تشکيلات عمل می نمودند}

مستر روی به پدر کرده و میگوییدمن گمان نمی کنم آمدن شما به کراچی ضرورت داشت وازاین پس حق ندارید بدون کسب اجازه قبلی ترک محل اقامت کنید و این آخرین اخطار میباشد.عمو جان اینجابداد پدر میرسد و با کلماتی متواضعانه که محشون از کمال خلوص و بندگی بود میگوید:

صاحب ,مثل آن که بنده قبلا بعرض رساندم که برادرم برای کسب تکلیف آن گزارشهای بسیار مهم خدمت رسیده ,و با اشاره به روح الله توضیح میدهد که ایجاد مشکلات از طرف او آنان را وادار به مراجعت کرده واز مستر تقاضا میکند که او را به عنوان یکی از خدمه جزء بپذیرد و یا در محلی به کار و خدمتی بگمارد ؛ چون کارهای غیر طبیعی و غیر عادی او در ایران چه بسا ممکن است او را به کشتن بدهد .

در اینجا ساکسون در مورد کارهای این جوان سوال میکند و پدر توضیح میدهد که:

فساد ، چاقو کشی، تجاوز،دشنام، بیعاری، تنبلی،خدانشناسی وبلاخره تا جمعی را ندوشد وغارت نکند از بازار بیرون نمی رود ودلش میخواهد که همیشه سلاخ بشود با آنکه 6 سال مکتب رفته خواندن ونوشتن را هم خوب نیاموخته.

در اینجا مستر بسیار خوشحال شده ودستور میدهد از او پذیرایی کنند ومیگوید این همان است که من مدتها میجستم و بهتر برای منظور نظر ما پیدا نمیشود که با این اعمالش برای آخوندی و مجتهدی بینظیر است ،هر قدر غیر صالح واز عدل و انصاف بویی نبرده و ظالم و مفسد باشد جامع الشرایط تر میشود و اگر به دستورات ما عمل کند به زودی به مقام آیت اللهی هم خواهد رسید.

مستر روی به پدر و عمو کرده و اینچنین ادامه میدهد :بلی ما به کسانی احتیاج داریم که سلاخ آدمیان گردند و آنها را طوری تربیت کنیم که از هر لحاظ بدرجات عالی برسند و هر وقت لازم باشد وادارشان کنیم در ایران عده ای را با اتهامات دروغ بکشتن بدهند و مردم را به قیام وادارند و بدول خارجی شکایت کنند و در سفارت خانه های ما متحصن شوند و هر چند بار که شاه مملکت خواست امپراتوری عظیم بر پا کند تخت و بختش را متزلزل کنیم و سر جایش بنشانیم واگر هم خیلی سر سختی و وطن پرستی از خود بروز داد از سلطنت برکنارش سازیم .

مستر در حالی که دستور میداد  چند دستار مشکی و شال سبز از انبار بیاورند تاکید میکند که از این ببعد بایستی به شکل یک ایرانی مسلمان و شیعه دوازده امامی و حتی سید جا بزنند وبه زیّ مردم روحانی درایند ، در مدارس دینی درس خوانده و تعلیم گیرند ودر شهرهایی مانند محلات خمین و گلپایگان و ساوه اقامت گزینند.

پدر در مورد احکام اسلامی و سيدی که هيچ گونه آشنايی به آن نداشته از مستر سوالاتی ميکند، مستر با قهقه ای

 بلند در پاسخ می گويد؛ 99%  سادات خود را به دروغ سيد و اولاد پيامبر ناميده اند ، چرا که تنها فرزند پيامبر

حضرت فاطمه است وسه فرزند ديگرش به نامهای طاهر و قاسم وابراهيم قبل از سن بلوغ درگذشتند و ميدانيم که در

اسلام اگراولاد دختری همسرش سيد  نباشد ، فرزندانش نيز نمی توانند سيد به حساب آيند اينان ظاهرا از اولاد امام

حسن ويا حسين هستند زيرا از نظر اهل سنت که تعدادشان چندين صد برابر شيعه هستند اينها امتيازی بر مسلمانان

 شيعه ندارند. چه اگر اينان سيد و صاحب امتياز باشند پس بايستی اولاد ابوبکر، عمر ، عثمان و علی هم همين امتياز

 را داشته باشند وميدانيم که علی به عنوان آخرين خليفه هيچ گونه ادعای پيامبری نکرده.

چون ايران مرکز شيعيان است ودر آنجا به سادات احترام خاصی قاعلند  بنابراين هر گدا وفقيری خود را سيد خوانده تا

بدان وسيله از امتيازات واهی که فعلا پايه و اساس محکمی گرفته بهره ور گردند وشما هم با بستن شال سبز و

عمامه مشکی در ايران  سيد و اولاد پيامبر شناخته خواهيد شد ،چه اين اسم نه بر پيشانی شما نوشته شده و

نه کسی ميتواند خلاف آن را ثابت کند و اين افتخار برای فرزندان شما باقی و جاويد خواهد ماند.

اين هندی زادهها قبل از حرکتشان به ايران پاسپورتهايی از طرف مستر با تغيير نام دريافت ميدارند و مادرانشان با لباس

زنان ايرانی و چادر مشکی به صورت يک زن مسلمان توسط يک کشتی انگليسی وارد بندر بوشهر ميشوند.

بعد از اقامت کوتاه در بندر بوشهر بسيار مورد احترام مردم ايران قرار ميگيرند، بخصوص مردم بيسواد و عوام از اين

سادات التماس دعا برای خود وفرزندانشان مينمودند.

سپس به گلپايگان عزيمت کرده و چون در آنجا آخوند و ملا زياد بوده پدر جرات نمی کرده در امور شرعی دخالت نمايد

 چرا که سر از کار آنان در نمی آورده و ميترسيد به اصطلاخ گاف کند و خود را لو دهد.

بنابراين بهترين راه را در جادوگری دانست زيرا که اين دکان از لحاظ درآمد چيز کمی از ملايی نداشت و مايه معنوی

هم اصلا لازم نبود ، بخصوص که او با همين قماش در هند بزرگ شده و فوت و فن آن را بخوبی ميدانست.

اغلب شبها هم به همراه فرزندانش در عزاداريها و تکيه ها و مساجد وروضه خوانيها شرکت ميکرد تا با اين مسائل

هم بخوبی آشنا شوند. بزودی کار سحر و جادوگری پدر به حدی ميرسد که هرروز زنان بخت برگشته و نازا و

 بيسوادان خواستار کمک ميشدند،حتی خواندن چند کلامی

صيغه به صورت آهسته که کسی متوجه نميشد بر زبان جاری ميکرد و از اين طريق زنان زيادی را مورد تجاوز

قرار ميداد ولی عنوان سادات نه تنها معايب را می پوشانيد بلکه آنان را از شهرت و احترام نيز برخوردار کرده بود.

 در گلپايگان بدليل قتلی که روح الله مرتکب ميشود و معلم خود را به ضرب چاقو از بين ميبرد مجبور ميشوند که به

خمين عزيمت کنند. باری !  ورود اين خانواده به خمين  با انقلاب مشروطه خواهی عده ای از مردم ستمديده ايران هم زمان ميشود.

در خمين پدر به دليل تجاوز به يک دختر مورد حمله قرار گرفته و به قتل ميرسد . بعد از اين اتفاق از طرف مستر دستور

 ميرسد که بايستی برای هميشه در قم اقامت کنند و در آنجا بی هيچ عذری به طلبگی بپردازند. 

بعد از مرگ پدر عمو سرپرست خانواده شده و چون ميخواسته که روح الله و برادرش را بهتر راهنمايی کند و آنها را با

وظايف جديد شان آشنا سازد از کارهای بسيار محرمانه و قتلهای مسلحانه که در ايران انجام ميداده  تعريف ميکند.

ميدانيم که يکی از ننگين ترين امتياز،  دادن امتياز تنباکو توسط ناصرالدين شاه به انگليسها بود.

طبق اين امتياز قرار بر آن شد  صاحب آن که  شخصی به نام تالبوت بوده در لندن شرکتی از عمال انگليس ترتيب دهد

که سرمايه آن 650 هزار ليره با تقسيم سهام باشد واين قرارداد تنها دردفتر سفارت انگليس در تهران به ثبت رسيد چرا که

 ايرانی تا قبل از رضا شاه پهلوی  دفاتری برای ثبت هر گونه قرارداد يا امتياز نامه نداشته.

بااين وصف ايرانيان مجبور بودند تنباکويی که بدست خود ميکارند تحويل انگليسها داده و خود مجددا از آنها خريداری

ميکردند. در آن زمان بعضی از روحانيون که در ظاهر سبلتشان چرب نشده بود به همراه مردم به مخالفت با اين امتياز

 برخواستند . از طرف ميرزا حسن شيرازی مجتهد سامره فتوايی ميرسد که مردم بايستی قليانها را شکسته و استعمال

دخانيات راممنوع سازند ، که بعد از اين فتوا تمامی مردم اعم از بازرگان وخرده فروش وحتی در دربار شاه هم کسی

لب به قليان نزدند.

آندوره بيشتر فتواها ازمجتهدان کربلا و نجف ميرسيد وآنزمان عتبات وعراق عرب امروزی در تصرف عثمانيها بود و

انگليسيها نمی توانستند آنها را در تصرف خود داشته باشند ، از اينروی بسياری در تنگنا وفشار قرار گرفتند.

عموی روح الله تنها کسی بود که دستور داشت در مقابل انظار در کوچه و بازار قزوين قليان بدست گرفته و شروع

به کشيدن کند که با اين کار غوغايی بپا شده ، بازار تعطيل ميشود و مردم گروه گروه چماق بدست به جانش می افتند

و چون از طرف حاکم شرع قزوين دستور رسيده بود مراقبش باشند توانسته بود به تهران بگريزد.

با وجود جو نا آرام واعتراضهای مردم وآشوبها بلا خره ناصرالدين شاه مجبور به لغو امتياز نامه ميشود.

انگليسها اگر از دريافت اين امتياز بهره نگرفتند در عوض از لغو آن به نتايج عالی رسيد ند؛

1 ـ  گرفتن تعهد نامه برای وصول پانصد هزار ليره از دولت ايران

2 ـ  پرداخت همين مبلغ از طرف بانک شاهنشاهی به دولت ايران به عنوان وام با بهره سرسام آوربرای دادن به شرکت

تنباکو که اعتبار بانک شاهنشاهی را چندين برابر بالا برد. اين قرضه برای ايران ميلونها ليره تمام شد وپرداخت آن

چهل سال به طول انجاميد.

انگليسها در انتقام گرفتن از مردمان شيوه خاصی دارند ، خدای نکناد که کسی مورد خشم آنان قرار گيرد که سالها دشمنی

خود را مخفی نگاه ميدارند و به موقع تيشه بر ريشه ملتی ميزنند که کمتر گمان ميرند از کجا بر ميخيزند، نمونه های انتقام گيری

از عمال ملی کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست آنان از نفت ايران چنان ضربه ای بود برايشان که بعد از يک ربع قرن

آنچه که نبايد در حق ملت ايران و شاه ايران زمين کردند که شاهد بر آنيم.  

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»

قا جاریه از سلطنت خلع شد و رضا خان سردار سپه این مرد باهوش وشا ید نابغه که اخلاقا

و ظاهرا مومن و مسلمان دو آتشه بود به سلطنت رسید.

رضا خان بعد از رسیدن به سلطنت نه تنها دیگر تظاهر به نماز و سینه زنی ... نکرد بلکه

شروع به مخالفت و مبارزه با گروه روحانی نما ها کرد ،زیرا او این گروه را به خوبی می شناخت

و می دانست مفتخوارتر و بی کاره تر و بی دین تر از گروه روحانی و روحانی نما در روی زمین

پیدا نمی شود، و می  دانست  تمامی تقلبات در امر ازدواج و طلاق و دوز و کلکهای سند سازی،

اتهامات دروغ و چپاول اموال همه از مغز کرم خورده عمامه داران و ریش داران است.

از این رو نخستین  کاری که کرد،اداره ثبت اسناد را بنیان نهاد و ازدواج و طلاق را در محاضر

رسمی با شرایط خاصی عملی نمود.این یکی از بزرگترین صدمه هایی بود که به ملایان وارد شد

تقویت داد گستری و ارجاع کلیه دعاوی چه دینی وچه غیر دینی بدان وزارت تقریبا دست آخوندها را از

تقلبات کوتاه نمود ، وقدرت او به جایی رسید که خلاف نصح صریح امور مسلم دینی رفتار نمود و

دستور داد که سن ازدواج دختران از نه سالگی به شانزده سالگی ارتقا یابد و بساط صیغه و هزاران

 فتنه و فساد که از پی اش عیان می شد برچیده شود. بزرگترین کار او بعد از بازگشت از سفر ترکیه

کشف حجاب بود که این عمل فسادهای ازدواج با روپوشی دگان را بکلی مرتفع ساخت و طلاقهای

پی در پی را به حد زیادی تقلیل داد.

  مهمتر از همه دستور داد تمام مردان متشرع نما ، عمامه را به کلاه پهلوی مبدل سازند این قبیل

اعمال برای مفتخواران و سواری بگی ران از مردم غیر قابل تحمل بود .

علما و دین داران با نشان دادن کمترین عکسل عمل در مقابل قانون بزودی لباس اینان تبدیل به

کت و شلوار شد و مجبور شدند فرزندان خود را به خدمت نظام وظیفه بفرستند و خود را از حقه بازی

دور نگه دارند ؛ اما آنها که حاضر نمی شدند به کار مشروع بپردازند پنهانی به کار صیغه و غیر قانونی

پرداختند.ونیز پنهانی به مخالغت با رضا شاه برخاستند ولی او بقدری قوی و با اراده بود که کسی آشکارا

جرات دم زدن با وی را در این مورد نداشت.

سبب اظمحلال حکومتش در جنگ جهانی دوم به خاطر مخالفت با انگلیسیها و گوش ندادن به اخطارهای

مکررشان آنها را به خشم آورده که بلاخره متفقین به ایران حمله کرده و رضا خان را به جزیره موریس

تبعید کردند و همان جا بدرود حیات گفت.

لغو امتیاز نشر اسکناس بانک شاهنشاهی وآنرا در اختیار بانک ملی گذاشتن ، مطالبه حق الا متیاز بیشتر

از شرکت نفت ایران و انگلیس و خریداری کارخا نجات آلمانی از مهمترین کارهایی بود که جنبه مخالت با

انگلیسیها را داشت.از بزرگترین کارهای دیگر او ایجاد امنیت کامل ،کشیدن راه آهن سراسری ، تاسیس

دانشگاهها و دانشسراهها ، هنرهای زیبای کشور ، بانک ملی ،رهنی و کشاورزی ، برق تهران ،ایجاد

نیروهای هوایی ود ریایی و نجات دادن گمرکات و انحصارات ایران ازچنگال خارجیها بود.

حقا اگر رضا خان سلطنتش ده سال دیگر ادامه میافت نسل آخوند و ملا را از سرزمین ایران برمی داشت.

در همین دوران که رضا خان دستور داد هر کسی می بایستی نام خانوادگی داشته وا فراد به نام پدر شناخته

شوند روح الله با نام خمینی و برادرش به خاطر کارهای روح الله  که مورد شرمساری و استهزا مردم قرار

نگیرد نام پسندیده را انتخاب می کند.  

 

ادامـــــه دارد